تو اگه بخوای فقط با یک نگاه من برات خورشیدو آتیش می زنم یه روزی دلم اگه تو رو نخواد من اونو از توی سینه می کنم تو رو به خود خدا به تموم این شبا تو رو جون رازقی به نماز عاشقی قسمت می دم قسمت می دم از عشقم نگذری
گر نیایی تا قیامت انظارت می کشم منت عشق از نگاه پر شرارت میکشم ناز چندین ساله از چشم حقارت می کشم تا نفس باقیست اینجا انتظارت می کشم
روزگار گفت :
عمرت را به بهای دنیا بفروش !
گفتم : نفروشم ....
اندک اندک آنرا گرفت
بی آنکه بهای آن را بپردازد
نمی دونم که کی عمرم تموم میشه،نمیدونم وقتی میخوام با این دنیای مادی خداحافظی کنم کی بالا سرمه،نمیدونم وقت مردنم به تو رسیدم یا نه ، ولی تو رو خدا نزار با حسرت بی تو بودن از این دنیا برم،بذار حداقل دلم خوش باشه به عشقت .به خدا همه و همه آرزوم این بود که قبل از رفتنم به چشمات نگاه کنم و بگم دوست دارم و حال که میخوای کمترین چیز رو از من دریغ کنی پس بزار دلم به این خوش باشه که در حسرت عشقت مردم،اگه بشه گفت دلخوشی،ولی من به حسرتشم قانع هستم...
غربت من هر چی که هست از با تو بودن بهتره آخر خط زندگی این نفسای آخره وقتی دارم با هر نفس از این زمونه سیر می شم وقتی با یه زخم زبون از این و اون دلگیر میشم این آخر راهه دیگه باید که تنها بمیرم تنها تو اوج بی کسی تو غربت آروم بگیرم باید برم باید برم باید که بی تو بپرم آخ که چه سنگین می زنه این نفسای آخرم سکوت من نشونه ی رضایتم نیست میدونی گلایه هامو میتونی از توی چشمام بخونی بگو آخه جرمم چیه که باید اینجور بسوزم هیچی نگم داد نزنم لبامو روهم بدوزم در به در غزل فروش منم که گیتار میزنم با هرنگاه به عکست انگار من خودمو دار می زنم نفرین به عشق به عاشقی نفرین به بخت و سر نوشت به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت نفرین به من نفرین به تو نفرین به عشق من و تو به ساده بودن من و به اون دل سیاه تو نفرین به عشق به عاشقی نفرین به بخت و سر نوشت به اون نگاه که عشقتو تو سرنوشت من نوشت نفرین به من نفرین به تو نفرین به عشق من و تو به ساده بودن من و به اون دل سیاه تو
کلمات کلیدی :
|